- تن آسان
- آسوده مرفه، تندرست سالم، تن پرور خوشگذران تن آسا
معنی تن آسان - جستجوی لغت در جدول جو
- تن آسان
- تندرست، سالم، راحت طلب، تنبل، در آسایش، راحت،
برای مثال سرای سپنجی بدین سان بود / یکی خوار و دیگر تن آسان بود (فردوسی - ۱/۲۱۶)
- تن آسان
- آسوده، مرفه، تن درست، سالم، تن پرور، خوش گذران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آسودگی رفاه، تندرستی سلامت، تن پروری خوشگذرانی تن آسایی
رفاه، تن پروری، برای مثال ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست / مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۶) ، خوشی و تندرستی
تن پرور، آسایش خواه
کسی که همواره در بند آسایش و آسودگی است، آسوده تن، خوش گذران
بطالت
استراحت، راحت
آسوده، تندرست
آسودگی، آسایش، تن پروری
آنطور
آسوده مرفه، تندرست سالم، تن پرور خوشگذران تن آسا